بیا بهانه نگیریم ' عشق هم باشیم ...
بیا به عاشقی و شعر متهم باشیم ...
بیا بهانه نگیریم عشق هم باشیم ...
بیا تمام مسیر عبور باران را...
بدون چتر بخندیم ! هم قدم باشیم ...
موافقی که در آغوش هم خراب شویم ؟
شبیه شبنم گلبرگ غرق نم باشیم ؟
چقدر دوری و حسرت ؟ چقدر تنهایی ؟
چقدر ملعبه ی دست های غم باشیم ...
چرا به کام دل همدگر عسل نشویم ؟
چرا جدا ز هم و تلخ مثل سم باشیم ؟
بیا به عاشقی و شعر متهم باشیم ...
بیا بهانه نگیریم ' عشق هم باشیم ...
دوباره می نویسمت ..کنارِ بیت آخرم وچکه چکه می چکم...به سطر های دفترم
تو تازیانه می زنی به زخمه ی خیال من من آب و دانه می دهم به خوش خیالِ باورم
تو مثل ماهِ برکه ای ...و من غریق مست شب دوباره تو ..دوباره من..شناوری ..شناورم
شنیده ام زپنجره سراغ من گرفته ای؟ هنوز مثل قاصدک ..میانِ کوچه پرپرم
گلایه از قفس کمی...کمی عجیب میرسد خودم قفس خریده ام ...برای این کبوترم
شبی بخواب دیدمت...میانِ تنگِ کوچه ها قدم زنان ..قدم زنان..تو را به خانه می برم
غزل بخواب می رود...به انتها رسیده ام تمام من چکیده شد..کنارِ بیت آخرم...
[ بازدید : 642 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]